هفده ماهگی
عشقکای من سلام هفده ماهگی هم به سلامتی به پایان رسید و من از 6 ماه پیش استرس 18 ماهگی و واکسنش را داشتم و هر چه به روز واکسن نزدیکتر میشیم بیشتر مضطرب میشم . چون بزرگتر شدین ، راه میرین ، دست و پا شکسته حرف میزنید و درد را کاملا احساس میکنید و با چهره ی معصومتون نشون میدین . همین الان اشک توی چشمهام جمع شده ، طاقت ندارم گریه و درد و ناراحتیتونو ببینم ، طاقت ندارم ببینم نشستین درد میکشین ونمیتونید راه برین و مثل همیشه ورجه وورجه کنید . خدایا کمکمون کن همه چیز به خوبی پیش بره آریسای مامان دیگه هرکلمه ای که بهش بگم را تکرار میکنه ( البته اگه تو حس و حالش باشه ) و بعد از گفتنش میخنده و به من نگاه میکنه . پارسای جیگرم هم که خیلی آقا شده ...
نویسنده :
مامان ندا
10:27